آرام در رثای خودم گریه میکنم در مجلس عزای خودم گریه می کنم زانو بغل گرفته و مانند کودکان لج میکنم برای خودم، گریه میکنم چونان مسافری که کسی نیست خویش او چون چشمه پشت پای خودم گریه میکنم پیش چراغهای جهان سرخ میشوم از شرم چشمهای خودم گریه میکنم بسیار سادهام من آواره، مدتی است با یاد روستای خودم گریه میکنم ای دل عجیب خستهام از درد مردمان امشب فقط به جای خودم گریه میکنم
نوشته شده در سه شنبه 90/7/19ساعت
7:34 عصر توسط شیدا نظرات ( ) |
Design By : mysali.com |